مردم گشاده رو و شکفته و خندان، کسی که پیوسته به عیش و عشرت گذراند. (برهان) ، آن که با مردم خوشرویی و خوش خلقی کند. (برهان) (ناظم الاطباء). فراخ روی. رجوع به فراخ روی شود
مردم گشاده رو و شکفته و خندان، کسی که پیوسته به عیش و عشرت گذراند. (برهان) ، آن که با مردم خوشرویی و خوش خلقی کند. (برهان) (ناظم الاطباء). فراخ روی. رجوع به فراخ روی شود
آن که رزقی فراوان و بسیار دارد. (یادداشت بخط مؤلف) : ستوران فراخ روزی تر از مردم اند. (جامعالحکمتین ناصرخسرو ص 206). - امثال: فراخ روزی را با قحطسال چه کار ؟ (امثال و حکم دهخدا)
آن که رزقی فراوان و بسیار دارد. (یادداشت بخط مؤلف) : ستوران فراخ روزی تر از مردم اند. (جامعالحکمتین ناصرخسرو ص 206). - امثال: فراخ روزی را با قحطسال چه کار ؟ (امثال و حکم دهخدا)